نیمهء پنهان
نیمهء پنهان

نیمهء پنهان

نشخوار خاطرات

بیست و دو روز پیش دقیقاً همین ساعت آخرین بارى بود که در هواى تو نفس کشیدم، آرامش، شور و هیجان، بلعیدن آخرین ذره هاى اکسیژن در فضاى محدودى که نا خواسته درش قرار گرفتیم و بعد... تمام هفته رو مثل فیلمى که روى دور تند ببینىم  حریصانه بدون دیدار به جمعه رساندیم و تمام.

حالا من موندم و یه تکه کاغذ که بوى تو رو میده هر روز قبل از اینکه ماشین رو استارت بزنم  با بوییدنش یک آه میکشم و روز شروع میشه. شب ها تقابل منطق و احساس به دیوانگى میکشاندم، کشمکش این دو توانم رو تحلیل میبرد و من مصرانه به خاطراتم چنگ میاندازم، مرور، مرور، مرور تک تک ثانیه هایى که در هواى تو بودم، و زیستن در واقعیتى که درش سقوط کردم. 

جیران 

نظرات 2 + ارسال نظر
biiitaaa دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 16:53 http://maloosak.69.mu

در شکفتن جشن نوروز براتون سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی را آرزومندم.خیلی خوشحال میشم عزیزم به منم سر بزنین
8975

سپاس مهربان
شکفتن شکوفه ها بر شما هم مبارک باشه.
چشم حتماً یرى به شما میزنم

آنا دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 14:16 http://aamiin.blogsky.com

اوووف، در بدترین روزهایید.

دقیقاً از این بدتر نمیشه
مخصوصاً زیر این نقاب خیلى گرمم میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد