نیمهء پنهان
نیمهء پنهان

نیمهء پنهان

حجیم مثل انتظار

دیروز جایی خوندم “اتفاق‌های خوب زیاد دووم ندارن” و تمام تنم لرزید. تو بهترین اتفاق زندگیمی، و حالا می‌بینم که هیچ نقطه ثقل پایداری در بودنت وجود نداره.

اینکه یک ماه بدون تو  لحظه‌ها ‌ و ثانیه‌ها رو به انتظار بشینم (امروز تازه یک هفته‌اس) کار آسونی نیست. 

گفتی : اصلا نمیفهمم چطور یک ماه می‌گذره و میفهمم وقت نکردم ببینمت! 

اما برای من یکسال می‌گذره اون یک ماه! و دم نمی‌زنم.

روزها بدون صدات نمی‌گذره، تمام هفته رو کار میکنم به امید ویکند خاکستری که شاید ...

برای داشتنت تا کدام مرز باید سقوط کنم؟ برای اینکه عشق تو چشمات ببینم کدام کوه رو باید تیشه کوب کنم؟ برای اینکه دلت بیقرار عشق باشه چقدر دیگه باید فاصله‌ام رو زیاد کنم؟ 

کاش هرگز اون جمله‌ی معروفت که منو سخت بهم‌ می‌ریزه رو نشنوم.

بیا این حجم زیاد انتظار رو از روی دلم بردار.

جیران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد