نیمهء پنهان
نیمهء پنهان

نیمهء پنهان

آوار بغض

هنوز هر روز به تو فکر میکنم و با تو حرف میزنم ، دلم مدتهاست گرفته ، این وبلاگ هم شده دفتر غمنامهء من .

خیلى ضعیف و ترد شدم ، کم کم دارم میبُرم دیگه ، بیخودى اشکم میریزه دست خودمم نیست، دیروز با دوچرخه افتادم زمین دستهام و زانوهام کبود و زخمى شد منهم مثل بچه ها زدم زیر گریه نه که از درد از اینکه یهو احساس تنهایى بهم هجوم آورد ،تمام قلبم پر شد از درد بیکسى، بهانهء خوبى بود براى تخلیه

نظرات 1 + ارسال نظر
آرشید جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 11:35 http://arshid.blog.ir

با حسرتِ لحظه ای آرام
در من لانه کرده اند ...


مُسکِن نیستم ...
اما مَسکن خوبی هستم
برای دردهای بی سامان .

سلام
تنهایی و دلتنگی از شما دور باشه انشاءالله .

سپاس دوست عزیز،تنهایى فرآیند زندگىِ امروزیه دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد