چه سعادتى نصیب زمین شد که براى همیشه تو رو تو آغوشش داره
اما آیا نجوایى با تو میکنه از تلخیها و شیرینى هاى زندگى؟ یا که اصلاً صدایى بگوشت میرسه؟ آیا هنوز دلت تنگ میشه براى سازت، براى جمع شدنهاى دماوند، براى نشستن دور آتیش یا حتى براى منِ دیوونه؟!
گاهى دیگه جلوى آه کشیــــــــــــــدنم رو نمیتونم بگیرم، اشکهام سر خود شدن حرف شنوى ندارند، بخارى که از سوز دلم بلند میشه چشمهام رو به اشک مینشونه.
کـــــــــــــــــــــــــــاش بودى،همین.
وبلاگت خبرنامه نداره از آپ شدنش خبردار بشم؟
لطفا وبلاگت رو توی دایرکتوری وبلاگم لینک کن تا هر روز بهت سر بزنم. ممنون